کعبه جانان (1)
کعبه جانان (1)
منبع : راسخون
حج
«حج»، در مقايسه با برنامههاي تربيتيِ ديگر؛ چون «نماز» و «روزه»، دو قيد زمان و مكان به همراه دارد؛ به بيان ديگر، در هر روز و هر ماه و در هر مكان و سرزميني نميتوان اعمال حج را بهجاي آورد و حاجي شد.
در برنامه تربيتي و تهذيبي «حج»، پيوند تاريخ و جغرافيايِ هستي را شاهديم. به همين دليل، «حج»، همانند روزه، بهجاي يك ماه، بايد در چند روز خاص و زمانهاي تعيين شده انجام پذيرد.
«حج»، متفاوت از نماز و روزه، فقط در مناطقي مشخص، در سرزميني مقدس، در ميعادگاه توحيد، در حريم امن و آرامشگه تاريخ انجام ميگيرد.
«حج»، تطهير وجود در اقيانوس هستي است، شركستيزي و وحدت جويي است، پالايش وجود و شست و شوي جان و روان در باران رحمت خداوندي است.
«حج»، گسستن همه زنجيرهاي وابستگي، رها شدن از انانيتها و تشخيصها و تمرين و تجربه زندگي توحيدي است.
«نماز» و «روزه» براي همه ايمان آورندگان خداجو و رهروان طريق حق،
امري است لازم، اما انجام «حج»، بيش از همه بر افراد متمكّن واجب است. در نظام الهي، هركس كه امكان حضور در همايش عظيم حج را داشته باشد و بتواند از عهده انجام برنامهها و هزينههاي آن در نهايت سادگي برآيد، مكلف به عزيمت به خانه امن و هجرت از خويشتن خويش به سوي خالق منّان است.
واقع امر اين است كه همواره كساني كه از تموّل و تمكّن بيشتري در زندگي شخصي و اجتماعي برخوردارند، بيش از ديگران در معرض آسيبپذيريهاي رفتاري و كژ رويهاي اجتماعي قرار ميگيرند.
به كلامي ديگر، اگر تموّل و تمكّن با تزكيه و تهذيب همراه نباشد، ميتواند زمينهاي براي تمرّد و طغيان شود. انسان متمكّن بيش از ديگران تكليف دارد. آنكس كه از نعمتهاي الهي نصيب بيشتري دارد، از قدرت بدني، ظرفيت فكري و امكانات اقتصادي فوقالعادهاي برخوردار است، بدون ترديد ميبايست احساس مسؤوليت بيشتري كند و همواره با تهذيب نفس و صفاي درون، در ايفاي رسالتهاي فردي و اجتماعي توفيقات افزونتري كسب نمايد.
از اينرو «حج» امري واجب بر انسانهاي متمكن است تا مبادا اين تمكّن و برخورداري، در زندگي اجتماعي براي آنان مايه تشخّص و تفاخر، خودنمايي و برتريطلبي، تمرّد و طغيانگري باشد. و «حج» برنامه جامعي است براي زدودن همه آفات شخصيتي و ايمن شدن در برابر محركهاي شيطاني. اگر به ديده تأمل بر سير مناسك و اعمال «حج» و احكام آن، از آغاز تا پايان بنگريم، به نيكي در مييابيم كه «حج»، پالايش نفس از همه آسيبهاي رواني و كژ رويهاي اجتماعي و پردازش و پديدآوريِ شخصيتي است قابل اعتماد، مصون از هر فساد، متواضع و آرام، غالب و حاكم بر كششهاي نفساني و محرّكهاي اجتماعي، بينياز از آزمنديها، فزونخواهيها و به دور از نشانههاي خودنمايي و برتريجويي و عبدي است صالح و آزاده، حليم و امين در خانه و اجتماع، و «حاجي» چنين است.
ازاينرو، كسي كه به سفر عرشيِ «حج» ميانديشد، احساس ميكند كه به دنياي ديگري عزيمت ميكند و ميبايد از وابستگيهاي دنيوي رها شود، از دغدغههاي خاطر، نگرانيها و اضطرابات حاصل از پيوندهاي اجتماعي و تعامل و دادوستدهاي بين فردي آزاد گردد تا با دلي آرام و قلبي مطمئن راحلِ ديار توحيد شود. لذا نزد اين و آن ميرود و از خويشان و ياران، همسايگان و همشهريان و همكاران و همقطاران، حلاليت ميطلبد و از رفتار ناخوشايندي كه احتمالاً با برخي از آنان در شرايط و موقعيت خاصي داشته و از غيبتي كه نموده است، عذرخواهي ميكند و با اين كار، كدورتها و غبارها را ميشويد.
اگر تموّل و تمكّن با تزكيه و تهذيب همراه نباشد، ميتواند زمينهاي براي تمرّد و طغيان شود.
همچنين تلاش ميكند قبل از سفر، همه ديون شرعي و قانوني خود را بپردازد و تصوير روشني از وضع مالي و تسويه حسابها و تعهّدات اخلاقي و اجتماعي خود ترسيم نمايد و به خانواده و وصيّ خود ارائه كند؛ چراكه «حج» سفري نيست كه بيتوجه به وضعيت گذشته و حال و غافل از حلالها و حرامها، رضامنديها و نارضايتيهاي اين و آن بتواند عبادتي مقبول باشد و «حاجي» صفتي نيست كه به آساني زينتبخش شخصيت هر مسافر سرزمين وحي گردد. «حاجي» شدن؛ يعني متّصف شدن به همه فضيلتهاي اخلاقي و ارزشهاي انساني و مصون بودن از همه رذيلتهاي اخلاقي و رها شدن از اسارتهاي نفساني.
براي اتصاف به صفت «حاجي» و دستيابي به چنين مقام والايي، بايد زحمتها كشيد و رنجها متحمّل شد. از خود به درآمد و با خدا يكي شد. ناخالصيهاي وجود را در آتش عشق سوزاند و مصفّا شد. دل را از هرآنچه غير حق است، خالي كرد و بذرهاي محبت محبوب را در آن نشاند. جسم و جان را در درياي رحمت پروردگار، تغسيل و تطهير كرد. لباس نشان را از تن بهدر آورد و با تنپوشي از «سفيدي» بينشان شد. در برابر همه وسوسهها و تمايلات دروني و كششهاي نفساني، عافيتجوييها و راحتطلبيها ايستادگي كرد و با ايمان استوار و توكّل راسخ، نيتي خالص و انگيزهاي مقدس، لحظهاي از تلاش در عرصههاي صدق و صفا و مروّت و ايثار غافل نماند.
اگر به حقيقت به «حج» آمدهاي و ميخواهي به منزلت و مقام «حاجي» مفتخر شوي و نشان عزّت ارزشي را درون سينهات جاي دهي، ميبايد تمرين و تجربه ديگري را آغاز كني.
تو خود نيك ميداني كه بَلِ الاْءِنسَانُ عَلَي نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ و ديگران نيز ميدانند و همه روانشناسان و روان درمانگران نيز بيان ميدارند كه اساسيترين آسيبهاي شخصي و مهمترين آفات اخلاقي و مستعدترين زمينههاي كژ روي و انحرافات رفتاري انسان در همه زمانها و مكانها، ريشه در برخي ويژگيها و عقدههاي رواني و عدم مهار بعضي از تمايلات نفساني دارد.
و خداوند منّان، صورتگر شاكله آدمي و عليم بر همه قوانين حاكم بر نفسانيات و ويژگيها و نيازهاي فطريِ انسان، ميخواهد كه انسان متمكّن در فرايند «حاجي شدن» در يك ابتلا و امتحان عظيم، خانه دل را زير و بم كند و بر همه كششهاي درون و محركهاي بيرون و آسيبهاي رشد و تعالي شخصيت چيره و حاكم شود.
از همين روست كه در طريق «حاجي شدن» ومصونيتيافتن از آسيبپذيريهاي رواني و اجتماعي، انسان بايد آنگاه كه لباس بينشان احرام بر تن ميكند و تيرگيها را زدوده، با سپيدي همراه ميشود، مقابله و مبارزه با آفتهاي شخصيت متعادل و متعالي را تمرين و تجربه كند، آنكه ميخواهد «حاجي» شود، بايد:
ـ از خودبيني و خودآرايي پرهيز كند.
ـ از راحتطلبي و عافيتجويي بهدور باشد.
ـ از خود آزاري و ديگرآزاري اجتناب ورزد.
ـ از انديشه تخريب و تهاجم و پرخاشگري آزاد باشد.
ـ از خود ارضايي و غليان هوسها و كششهاي جنسي رها باشد.
ـ از تفاخر و برتريطلبي و خودبزرگبيني مبرّا باشد.
ـ از زبان و رفتار تظاهر و تزوير و تحقير و توهين جدا باشد.
چرا كه غالب بودن اين ويژگيها در زندگي فردي و اجتماعي، اصليترين آفات رشد و اساسيترين آسيبهاي شخصيت انسان است.
و «حاجي» كسي است كه با تمرين وافي در وادي زدودن آفات رشد و استيلا بر كششهاي نفساني و محركهاي اجتماعي و تجربه برادري و برابري، صفا و پاكي، مروت و ايثار، زندگي هدفمند و خدا محور، ستيز با شياطين سركش نفس و دشمن معنويت، انزجار و تبرّي جستن از مشركان و ظالمان و طاغيان عصر، آماده قرباني كردن عزيزترين هستي خويش ميگردد.
«قرباني كردن»، مرحلهاي با شكوه از فرايند پرعظمت «حج» است.
اكنون كه ميخواهي «حاجي» شوي و به مقام والاي ابراهيمي نايل گردي، در صف مناديان راستين لا إِلهَ إلاَّ اللّه قرار گيري و از سويداي دل لبّيك حق گويي، تو نيز بايد به نشانه توفيق در پالايش وجود و غلبه بر همه كششهاي نفساني و محركهاي رواني و اجتماعي، صيقل دادن جسم و جان و اخلاص و يكتاپرستي، «اسماعيلت» را قرباني كن؛ كه ابراهيم چنين كرد.
عزيزترين هستي ابراهيم عليهالسلام ، در پايان يك عمر انتظار و يك قرن تلاش و رنج و محنت، فرزندي دلبند و پسري زيباروي و نيكوسيرت بود كه او در صحنه امتحان، به رغم همه دلبستگيها، آماده شد تا ريشهها و رگههاي وابستگي را قطع كند كه ندا آمد: اي ابراهيم، تو پيروزي، بهجاي اسماعيلت، گوسفندي قرباني كن.
طَبق اخلاص بگذار، هرچه و هركه باشد: سرمايهات، فرزندانت، همسرت، مقامت، آبرويت، شغلت، شهرتت، فزونخواهيات، خودكامگيات و... .
حال تو كه ميخواهي «حاجي» شوي و به برترين منزلت و مقام در جامعه مسلمانان نايل شوي و عزّت اسلامي نصيبت گردد، به اسماعيلت بينديش، خالصانه و مخلصانه تأمل كن.
آري، اسماعيل خود را، هرآنچه هست، در هيئت گوسفندي و شتري، در مسلخ عشق و ايثار قرباني كن.
اكنون با توفيق در اين آزمون سترگ، بهسان بندگان ناب خدا، آرامدل و سبكبال چون پروانه، براي ايفاي نقشي تازه و رسالتي نو، گام در سرزمين خود نِه و به ميان جمع مردمان خويش بازگرد.
اكنون رفتار و منش تو، بهگونهاي است كه گويا تولّدي دوباره يافتهاي و قلبت براي خدا ميتپد و بس. جز حق نميگويي، جز حق نميجويي و جز به صراط حق گام نميگذاري و همه مردم از كوچك و بزرگ و زن و مرد انتظار دارند و دوست ميدارند كه همه ارزشهاي والاي قرآني و الگوي متعالي شخصيت اسلامي را در منش و رفتارهاي فردي و اجتماعي تو مشاهده و تجربه نمايند.
و «حاجي»؛ يعني مظهر مقاومت در برابر طوفان سركش نفس، تفسير درستي و صداقت، تجسم گذشت و ايثار، تبلور محبت و منطق و تجلّي صفا و مروت.
حج نمایشی عظیم از وحدت جامعه اسلامی است. هر مسلمانی موظف است با رها شدن از همه قید و بندها و پیوندهای زندگی و پرهیز از همه روزمرگیها در این نمایش عظیم شرکت کند.
همه آنچه را که رنگ و نشان است از خود بزداید و از همه مرزهای خیالی و پوچ نظامها و طبقات و برتریجوییها بگذرد و در ترازوی میزان حج، یکرنگ و سراپا پاک و سفیدپوش قرار گیرد و در صحنه باشکوه حج ابراهیمی با تمام وجود تجسم بخش خاطره عظیم ابراهیم، هاجر و اسماعیل باشد تا در زمانه خود نیز ابراهیمگونه عمل کند و در راه خدا سختیها را هاجروار به جان بخرد و چون ابراهیم همه آنچه را عزیز میدارد، برای خدا قربانی کند و مانند اسماعیل راهی قربانگاه عشق شود.
حج نمایشی است از تساوی و برابری، وحدت و یگانگی، چرخش حول یک محور و تمرینی برای پیروزی بر نفس و غلبه بر خواهشهای نفسانی و همه اینها به این شرط است که انجام حج، با علم و آگاهی به دستورات خداوند همراه باشد تا مصداق این سخن امام موسی بن جعفر (ع) نباشیم که فرمودهاند: ‹‹ما اکثر الضجیج واقل الحجیج››
‹‹حج›› بر وزن ‹‹فعل›› در لغت به معنی قصد است. اما هر قصدی را، حج نمیگویند. بلکه به آن قصدی حج گفته میشود که تکرارپذیر باشد. در واقع حج در لغت به معنی "قصد مکرر" است. اما معنی اصطلاحی حج در شرع مقدس اسلام چیز دیگری است. گروهی از مفسرین اسلامی حج را ‹‹قصد خانه خدا کردن برای انجام مناسک و اعمالی خاص در سرزمین خانه خدا›› تعریف کردهاند و برخی دیگر حج را اسمی برای مجموعه مناسکی دانستهاند که در مشاعری خاص (منا، مشعر، عرفات) انجام میشود و در واقع حج در این معنی تنها قصد خانه خدا کردن نیست. اما بر این تعاریف اشکالاتی وارد شده است که از باب شناخت و معرفت، نیاز به یاد آوری دارد.
بر تعریف اول این اشکال وارد است که: ‹‹اگر حج فقط "قصد خانه خداکردن " است پس انجام اعمال حج در این تعریف چه جایگاهی دارد؟ در واقع این تعریف ناقص است. زیرا حج را به قصد تعبیر کرده در حالی که برای تحقق حج، تنها، نیت حج کردن کافی نیست. گرچه ‹‹نیت المؤمن، خیر من عمله›› بر تعریف دوم نیز این اشکال وارد است که اگر مجموعهای از اعمال را حج بنامیم، انجام ندادن برخی از این اعمال باید موجب ابطال حج شود. در حالی که برخی اعمال را شخص انجام نمیدهد و حج او باطل هم نمیشود. (مانند مستحبات حج) پس این اعمال نباید در تعریف حج جایی بگیرند.
در سومین تعریف، برخی حج را قصد خانه خدا کردن و به جا آوردن اعمالی خاص در مشاعری خاص تعریف کردهاند. در این تعریف هم "قصد" آمده، هم "انجام اعمال " و هم قید " مشاعر خاص ". که این تعریف کاملتر و جامعتر به نظر میرسد.
انواع حج
حج تمتع حجی است که در آن عمره مقدم بر حج است. بر خلاف حج افراد و قران. حج افراد را به این دلیل افراد گفتهاند که ارتباطی با عمره ندارد و حج قران را به این دلیل قران گفتهاند که احرامش نزدیک ذبح است. یعنی حاجی قربانیاش را با خود میبرد و علامتی روی حیوان میگذارد. حج تمتع را از آن رو تمتع گفتهاند که در آن تلذّذ هست. چرا که در عمره و بعد از احرام به آینه نگاه میکند. در حج افراد دیگر نیازی به قربانی نیست. و حاجی فقط لبیک میگوید و در عمره تمتع دیگر نیازی به طواف نساء نیست.
میقات حج عمره تمتع برای اهل عراق محلی است به نام عتیق. و برای مردم یمن مکانی است به نام یلم لم و برای مردم طائف محل میقات قرن المناظر است. برای مردم مدینه میقات، محل مسجد شجره و در وقت ضرورت محلی به نام جعفه است. - جعفه در اصل میقات اهل شام است - برای کسانی که منزلشان به عرفات نزدیک، محل میقات، خانه شان است و میقات حج عمره شان حجرانه است یا تتمیم یا حدیبیه.
برای حاجی تمتع احکامی است که باید رعایت کند و به مواردی از آنها اشاره میشود.
1- عمره تمتع باید در ماههای حج انجام پذیرد.
2- کسی که حج تمتع به جا میآورد. درست نیست که طواف را قبل از عرفات وقوف درمشعر به جا آورد. بر خلاف حج افراد و قران که قبل از موقفین، طواف را انجام میدهد.
3- به جا آورنده حج تمتع باید طواف حج، سعی بین صفا و مروه و طواف نساء را در روزهای دهم و یازدهم انجام دهد و چنانچه در روز دوازدهم انجام دهد، گرچه حج او صحیح است، اما مرتکب گناه شده است. لکن در حج قران و افراد تا آخر، ذیحجه هم فرصت اینکارها را دارد و مرتکب گناه هم نمیشود.
بررسی اجمالی تفسیر برخی از آیات حج در قرآن کریم
در حقیقت، نخستین خانهای که برای [عبادت ] مردم، نهاده شده، همان است که در مکه است و مبارک، و برای جهانیان [مایه] هدایت است. در آن، نشانههایی روشن است [از جمله ] مقام ابراهیم و هرکه درآن درآید در امان است؛ و برای خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است، [البته بر] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد و هرکه کفر ورزد، یقیناً خداوند از جهانیان بی نیاز است.
در بررسی این آیه توضیح چند مورد ضروری، به نظر میرسد:
در تعریف کلمه ‹‹بکه›› در تفاسیر آمده است: ‹‹مکه›› به معنای سرزمین مکه است. سرزمینی با وسعتی مشخص و در جایی معلوم. اما بکه (بر وزن مکه) به قسمتی از سرزمین مکه گفته میشود که مسجدالحرام نام دارد. در واقع ‹‹بکه›› محل مسجدالحرام است در داخل سرزمین مکه.
‹‹ بکه›› از فعل بک ‹‹به›› دو معنا آمده است:
1- ‹‹بک›› به معنی ‹‹زحم›› یعنی تزاحم ایجاد کرد (زحمت داد) و به این دلیل به مسجدالحرام ‹‹بکه›› گفتهاند که مردم در این سرزمین جمع میشوند و ازدحام میکنند.
2- ‹‹بک›› به معنی ‹‹دق›› یعنی کوبید، خرد کرد و به این دلیل به مسجدالحرام بکه میگویند که گردن انسانهای ظالم و جابر را میشکند و به آنها اجازه گردن فرازی نمیدهد.
ان اول بیت وضع للناس: همانا اولین خانهای که برای عبادت مردم وضع شد ‹‹کعبه›› است. روایت است که از پیامبر (ص) پرسیدند: اولین مسجد کجاست؟ ایشان پاسخ دادند: مسجدالحرام اولین است و بعد از آن بیت المقدس.
از حضرت علی (ع) سؤال شد: آیا اولین خانه همین بنای کعبه است؟ ایشان در پاسخ فرمودند: ‹‹لا، قد کان قبله بیوت. لکنه اول بیت وضع للناس.››
« نه قبل از آن هم خانههایی بود. لکن کعبه اولین خانه است برای همه مردم.»
تعابیر دیگری نیز در مورد ‹‹اول بیت›› آمده است:
برخی از مفسرین گفتهاند: کعبه اولین بنایی بوده که ساخته شده و توسط ابراهیم نبی(ع) بنا شده است. سپس افرادی از جُرهم این خانه را تجدید و تعمیر کردند. سپس این خانه منهدم شد و عدهای به نام امالته آن را مجددا ساختند و سپس دوباره خراب شد و قریش بعدها آن را تجدید بنا کرد.
عبدالله بن عباس در مورد تفسیر ‹‹اول بیت›› چنین گفته است: کعبه اولین خانهای است که بعد از طوفان نوح زیارت شد و به این دلیل به آن اول بیت گفتهاند. عدهای دیگر از مفسرین در این باره گفتهاند: اولین خانهای که هنگام خلقت آسمانها و زمین بر روی آب پدیدار شد کعبه بوده است.
ابن عباس میگوید: خداوند این خانه را 2000 سال قبل از آفرینش زمین آفرید و آن بر روی آب، سپید و پیدا بود، تازمانیکه زمین گسترده شد و این خانه بر روی زمین پدیدار گشت. یعنی این مکان اولین خشکی است که آفریده شد. در قولی دیگر کعبه را اولین خانهای دانستهاند که آدم روی زمین ساخته است.
و نیز گفتهاند: هنگامی که آدم بر روی زمین هبوط کرد، ملائکه به او گفتند: ای آدم، در اطراف این خانه طواف کن زیرا ما 2000 سال قبل از تو طواف کردیم. همچنین درباره اول بیت گفته شده: در جای کعبه پیش از آدم خانهای بود که به آن ‹‹ضراح›› میگفتند و در طوفان نوح آن خانه به آسمان برده شد تا ملائکه طوافش کنند.
ونیز آوردهاند: این خانه از نظر شرافت و فضل و کرامت اول است نه از نظر بنا. در روایتی دیگر از ابوخدیجه نقل شده که امام صادق (ع) فرمودند: خداوند این خانه را از بهشت فرود آورد و چون درّی سفید و درخشنده بود. بعد بار دیگر آن را نزد خود در آسمانها برد و اساس و پایه آن باقی ماند و به امتداد آن، اساس و پایه این خانه پی ریزی شد. هر روز هفتاد هزار ملک بر این خانه وارد میشوند و دیگر به آسمانها بر نمیگردند. وقتی خداوند حضرت ابراهیم(ع) را مأمور ساختن کعبه کرد، در واقع ابراهیم نبی(ع) کعبه رابر روی پایههای باقی مانده بالا برد. ‹‹و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل››
«هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه [کعبه] را بالا بردند...»
واژه ‹‹مبارک›› از دیگر واژههای این آیه شریفه است. این کلمه از ریشه ‹‹بَرَکَ›› گرفته شده. ‹‹برک›› معانی مختلفی دارد. 1- چشمه (برکه) 2- خیر کثیر و مستمر
علت به کار بردن این صفت برای بکه این است که: کسی که به حج میرود تا آخر عمر فقیر و درمانده نمیشود و کسانی که حج به جا میآورند به نوعی غنا دست مییابند که چون از بابت خانه خداست با برکت است. کسانی که با فرد متبرک در ارتباطند نیز از او فیض میبرند و این برکت نصیب کسی میشود که اعمال حج را به قصد زیارت خانه خدا انجام دهد و آنجا معتکف شود و نتیجه آن این است که گناهانش بخشیده میشود و فقر از او دور میگردد و رزق او بسیار میشود.
فی آیاتٍ بینات: در این قسمت از آیه، آیات به معنای دلالتها و نشانههای چیزی است که آدمی را راهنمایی میکند. بیّن یعنی: واضح، روشن.
مقام ابراهیم: در اینجا این سؤال مطرح میشود که اگر آیات بینات و مقام ابراهیم به هم عطف شدهاند، پس چرا آیات بینات به صورت جمع آمده و مقام ابراهیم به صورت مفرد؟ آیا صحیحتر نبود که آیه چنین میآمد: ‹‹فیه آیت بینه، مقام ابراهیم››؟ شاید پاسخ این باشد که منظور از ابراهیم یک نفر نیست بلکه ابراهیم "امت " است. امتی که نوعی جمعیت در آن یافت میشود. میتوان برای این سؤال پاسخ دیگری متصور شد و آن اینکه مقام ابراهیم خود آیاتی دارد که از آن جمله است: اثر پای حضرت ابراهیم (ع)، چیدن بعضی سنگها بر روی بعضی دیگر. حفظ کردن خانه خدا از آسیب مشرکین و...
عدهای از مفسرین برای پاسخ به این سؤال به مطلب دیگری اشاره میکنند و آن اینکه مقام ابراهیم خود ازآیات و نشانههایی است که در ‹‹بکه›› - کعبه - وجود دارد و قسمتهای بعدی آیه مانند ‹‹و من دخله امنا›› خود از آیات بینه هستند.
اما نویسنده کتاب کنز العرفان - فاضل مقداد - معتقد است بهترین پاسخ این سؤال این است که: از نظر دستورزبان عربی مقام ابراهیم عطف بیان برای آیات بینات نیست بلکه خبر است برای ان. چرا که جای جای بیت الله الحرام جای پای ابراهیم (ع) است و دیگر نیازی نیست که دلیل بیاوریم که چرا آیات جمع است و مقام ابراهیم مفرد.
و اما در شأن نزول آیه فوق اینطور آمده که: یهودیان مسجدالاقصی را برتر از مسجدالحرام و کعبه میدانستند و خداوند با نزول این آیه دلایل برتری کعبه را بر مسجدالاقصی بیان میکند. آنجا که از کعبه به عنوان محل و جایگاه قدوم شیخ النبیین ابراهیم (ع) نام میبرد.
و من دخله کان امنا: خداوند در این آیه دعای ابراهیم را اجابت کرده است. آنجا که ابراهیم به خدای خود میگوید: "رب اجعل هذا بلداً امنا››
پروردگارا، این [سرزمین] را شهری امن گردان.
و خداوند در اجابت دعای او میگوید: " و من دخله کان امنا"
"امن" یعنی در امان - یعنی کسی که ضرر دیگری به او نرسیده است.
شاید در بطن این جمله نوعی حالت امری وجود داشته باشد. یعنی دیگران نباید به کسی که در این مکان است متعرض بشوند و این مسأله بیانگر این مطلب است که این خانه و شهر شرافت و کرامت خاصی دارد. چرا که فرمان امنیت خانه از شرافت این خانه منشأ گرفته است. فقهای شیعه به این فتوا معتقدند که: اگر کسی که باید مورد مجازات قرار بگیرد و حد یا تعزیر شود یا حتی کشته شود، اگر به حرم الهی پناهنده شود، هیچ کس حق تعرض به او را ندارد. از علمای مذاهب دیگر ابوحنیفه این فتوا را قبول دارد اما شافعی آنرا رد کرده است.
از امام باقر (ع) روایت داریم که: امنیت این دنیا زودگذر است اما: "من دخله عارفاً بجمیع ما اوجبه الله علیه کان امنا فی الاخره` من العذاب الدائم." هر کس با معرفت کامل به تمام آنچه که خداوند بر او واجب کرده است، به حرم وارد شود، در صراط از عذاب الهی در امان است."
به دیگر معنا، تنها امنیت دائمی، امنیتی است که به واسطه خانه امن خدا، انسان از آن بهرهمند میگردد. "الناس" واژه دیگری است که نیاز به تأمل دارد. "الناس"یعنی همه مردم. الناس بیانگر عمومیت حکم است. اما در ادامه آیه این تکلیف از سه دسته ساقط میشود: دسته اول: کودکان تا زمانی که بالغ شوند. دسته دوم: دیوانگان تا زمانی که سر عقل بیایند. و دسته سوم شخصی که در خواب است تا وقتی که بیدار شود. و کسی که اسیر است تا وقتی که آزاد شود. و اما درتفسیر استطاعت، تعابیر بسیاری مطرح شده است. از جمله اینکه فرد از مرض در امان باشد. فرصت و زمان رفتن را داشته باشد و راه سفر او بیخطر باشد. در حدیثی از پیامبر (ص) آمده است: منظور از استطاعت زاد و راحله است. یعنی توشه و مرکب برای سفر. اما اهل سنت استطاعت را بسیار محدود میکنند. یعنی میگویند: تنها شرط وجوب حج سلامتی است و بدین ترتیب آنها استطاعت را محدود به سلامت فرد میدانند.
شافعی رئیس مذهب شافعی در استناد به حدیث پیامبر (ص) استطاعت را به مال میداند. در حدیث دیگری آمده است کسی که زمینگیرست و مال دارد باید نائب بگیرد و حج خود را درزمان حیات خویش به جا آورد. مالک پیشوای مذهب مالکی استطاعت را به توان بدنی تعبیر میکند. کسی که میتواند راه برود مستطیع است حتی اگر ره توشه نداشته باشد.
ابوحنیفه مؤسس مذهب حنفی در مورد استطاعت هم استطاعت مالی و هم استطاعت و سلامت بدنی را مد نظر دارد. همان چیزی که فقه شیعه به آن معتقد است.
البته گروهی از علمای شیعه شرط دیگری هم بر این دو شرط اضافه کردهاند و آن اینکه حج کننده بعد از بازگشت از حج محتاج به غیر نباشد. روایت شده که شخصی به نام ابوزبیع از امام صادق (ع) پرسید: استطاعت چیست؟ حضرت در جواب فرمودند: به پدرم امام باقر(ع) گفته شد " استطاعت یعنی زاد و راحله " حضرت فرمودند: مردم اشتباه میکنند. کسی که زاد و راحله دارد و قصد سفر حج میکند نباید به مردم محتاج باشد و اگر چنین است، مستطیع نیست و حج بر او واجب نمیشود. به امام باقر (ع) گفته شد: راه چاره چیست؟ امام (ع) فرمودند: کسی وسعت مالی داشته باشد مستطیع است. وسعت مال یعنی آنقدر مال داشته باشد که بعد از بازگشت، بتواند خانوادهاش را تأمین کند. سپس گفتند: خداوند در آیات زکوه`، زکوه` را واجب کرده اما برای کسی که حداقل 200 سکه داشته باشد.
البته عدهای درسند این حدیث تشکیک کردهاند و اما نویسنده کتاب کنزالعرفان این حدیث را صحیح میداند. از این حدیث استنباط میشود که توان استفاده از مرکب - حال توان مالی یا توان جسمی - کفایت میکند و نیازی نیست که فرد حتماً خود، مرکب داشته باشد. اما نظر شافعی در این مورد جای تأمل دارد. او در جایی صاحب مرکب بودن را شرط استطاعت میداند و در جای دیگر خیر؟!!
آیا حج واجب است؟
واجب را به چند نوع تقسیم کردهاند:
واجب تعبدی و واجب تفضلی.
واجب تعبدی عملی است که خدا واجب کرده که انسانها آن را به قصد قربت انجام دهند.مثل: نماز - حج
واجب تفضلی عملی است که انجام میدهیم ولی نه به قصد قربت. مثل برطرف کردن نجاست لباس هنگام نماز که نیازی به قصد قربت ندارد.
واجب مطلق و واجب مشروط
واجب معلق و منجز
واجب اصلی و تبعی
واجب تخییری و تعیینی
واجب عینی و واجب کفایی
واجب موسع و واجب مضیق
2- زمانی که خدا قرار داده بیشتر از زمانی است که به آن عمل اقدام میکنیم، مثل: نماز.
3- خداوند زمانی را برای کاری قرار دهد ولی عمل ما وقت بیشتری بطلبد مثل نمازی که آخر وقت خوانده شود. (مضیق)
پس حج واجب است. اما چه نوع واجبی: حج واجب تعبدی است چون به قصد قربت انجام میشود. واجب مشروط است چون باید شرایط آن مهیا شود تا واجب شود. واجب معلق است چون اول وجوب، فعلیت مییابد بعد حج واجب میشود. واجب تبعی است چون تابع شرایط خاصی است. واجب تعیینی است چون عوض و بدل ندارد. واجب عینی است چون از فرد مستطیع ساقط نمیشود و واجب مضیق است زیرا در آن تأخیر جایز نیست.
حج فقط یکبار در عمر واجب میشود و برای این امر دلایل بسیار هست. از جمله: 1- اصل برائت؛ وقتی انسان در انجام تکلیف شک دارد هنگامی که آن را یکبار انجام داده، آیا مجدداً واجب میشود یا نه؟ اصل آن است که بگوید: تکلیف ندارم.
دلیل دیگر اینکه، در روایتی از عبداللهبن عباس آمده است: ابن حابص از حضرت رسول(ص) سؤال کرد آیا هر سال حج بجا آوریم؟ حضرت فرمودند: نه! اگر ایشان جواب مثبت میدادند، هر سال حج کردن واجب میشد و امکان این کار نیز محال است.
و اتمواالحج والعمره`لله فان احصرتم فما استیسر منالهدی ولا تحلقوا رءوسکم حتی یبلغ الهدی محله، فمن کان منکم مریضاً او به اذیً من راسه من صیام او صدقه` اونسک. فاذا امنتم فمن تمتع بالعمره` الی الحج فما استیسر منالهدی فمن لم یجد فصیام ثلثه` ایام فیالحج و سبعه` اذا رجعتم تلک عشره` کامله` ذلک لمن لم یکن اهله حاضری المسجدالحرام واتقوا الله واعملوا ان الله شدید العقاب
و برای خدا حج و عمره را به پایان رسانید و اگر [ به علت موانعی ] باز داشته شدید، آنچه از قربانی میسر است [ قربانی کنید ] و تا قربانی به قربانگاه نرسیده سر خود را متراشید و هرکس از شما بیمار باشد یا در سر ناراحتیای داشته باشد [ و ناچار شود در احرام سربتراشد ] به کفارهِ [آن، باید] روزهای بدارد، یا صدقهای دهد، یا قربانیای بکند، و چون ایمنی یافتید، پس هرکس از [اعمال] عمره به حج پرداخت، [ باید ] آنچه از قربانی میسر است [ قربانی کند ] و آن کس که [ قربانی ] نیافت [ باید ] در هنگام حج، سه روز روزه [ بدارد ] و چون برگشتید هفت [ روز دیگر روزه بدارید ] این ده [ روز ] تمام است. این [ حج تمتع ] برای کسی است که اهل مسجدالحرام [ = مکه ] نباشد و از خدا بترسید و بدانید که خدا سخت کیفر است.››
در مورد تمام کردن حج عمره عدهای گفتهاند: از خانهاش احرام ببندد، برخی دیگر گفتهاند: خرج راه انسان حلال باشد و بعضی نیز تمامیت را فقط برای حج عمره دانستهاند.
فاضل مقداد میگوید: اینکه تمامیت حج عمره چون عملی است دارای اجزا و کیفیات، فرد باید تمام این کیفیات را به جا آورد. تمامیت آن مثل روزه نیست که با قضا و کفاره تمام شود. اما اعمال حج تائید هر جزءاش وابسته به قبول سایر اجزاست.
اگر کسی یکی از اجزای نمازش را - مانند نیت - عمداً به جا نیاورد بقیه نمازش درست نیست. برخلاف روزه که هر روز آن نیت جدا میخواهد. از این آیه احکامی بدست میآید که به تعدادی از آنها اشاره میکنیم.
1- حاجی، حج عمره خود را برای تقرب به خدا، تماماً به انجام برساند کسی که حتی قسمتی از حج خود را درست انجام ندهد واجب است سال آینده بیاید و حج خود را به جا آورد. به نظر علمای شیعه ابطال حج سبب مستقل برای حج مجدد در سال آینده است.
2- کسی که به عمره مستحب میرود باید تمام اعمال را انجام دهد.
3- اگر میبینیم در آیه به انجام عمره امر شده است، پس باید در حج تمتع عمره هم باشد. ابوحنیفه و مالک، عمره مفرده را مستحب دانستهاند و منظور این آیه را اینطور بیان میکنند که: واجب نیست مگر بر کسی که شروع به مفرده بکند. پس اگر شروع کرد باید به انجام برساند.
4- از کلمه ‹‹الله›› میفهمیم نیت برای خداست و مثل همهِ عبادات دیگر باید نیت خالص داشته باشد.
امام سجاد (ع) در ورود ماه رمضان و نیز در وداع با آن دعایی دارند: خدایا اعمال مرا از ریا و ریاکاران، خالص بگردان.
5- ‹‹اتمواالحج و العمره››: اعمال حج عمره که امر به اتمام آن شده است عبارتند از:
1- احرام 2 - طواف 3 - دو رکعت نماز طواف 4 - سعی بین صفا و مروه 5 - تقصیر (کوتاه کردن مو، یا ناخن) اگر عمره مفرده باشد علاوه بر موارد ذکر شده طواف نساء و دو رکعت نماز هم دارد.
کعبه و تاریخچه آن
درأثر آمدهاست: که کعبه در محاذی «بیت المعمور» است، و بیت المعمور چهارگوش است، چون محاذی عرش است و عرش چهارگوشهاست، چون کلماتی که دین اسلام بر آن استوار است، چهار است:
از اسماء کعبه: «البیت العتیق» و «البیت الحرام» . کعبه ارتباط مستقیم به ارکان اسلام دارد مخصوصاً فریضه حج، زیارت وطواف کعبه رکنی از ارکان حج است. همچنین در ادای فریضه نماز نیز کعبه قبله گاه مسلمانان است.
یک نماز در مقابل کعبه در مسجد الحرام برابر با صد هزار نماز و یک درهم خرج کردن در راه خدا در آن سرزمین برابر با صدهزار درهم است.
کعبه شریف تاریخ وبناء
این سازه تا پیش از گشودن شهر مکه به دست محمد و پیروانش محل نگهداری و پرستش بتها بودهاست. قریش در اطراف کعبه بتهای مختلفی قرار داده بودن مانند: «اللآت» و «والعزاء» و «اسافه» و «نائلة» و «مّنات» و غیره ، بزرگ و یا رئیس و کبیر این بتها بنام « هُوبَل » بود، این بت برخلاف دیگر بتها در درون کعبه گذاشته بودند و قریش بربت «هُوبَل» احترام زیادی قائل بودند.
بنا به گفتاره وتوضیح مورخ بزرگ اسلامی «الآزرقی» وتأیید واتفاق باقی مورخین مسلمان، ساختمان کعبه ۱۰ بار بنیان شدهاست به این ترتیب:
بنیان الملائکه .
بنیان آدم .
بنیان شیث .
بنیان ابراهیم وپسرش اسماعیل .
بنیان العمالقه .
بنیان جرهم .
بنیان مضر .
بنیان قریش .
بنیان عبدالله ابن زبیر .
بنیان حجاج ابن یوسف الثقفی .
و بنابر روایت مسلمانان هنگامی که چشمه زمزم زیر پای اسماعیل از دل زمین جوشید مردم در این منطقه و به سبب آب این چشمه جمع شدند و تشکیل شهر مکه را دادند و ابراهیم پیامبر خدا به فرمان خدایش دستور یافت تا ساختمان کعبه را که در اثر طوفان نوح تخریب گردیده بودودر آن تاریخ اثری از آن بجا نمانده بود بسازد.
ساختمان کنونی کعبه از زمان حجاج بن یوسف ثقفی وبازسازی همان ساختمان در دوران خلافت «سلطان مراد چهارم» از پادشاهان عثمانی است که در سال ۱۰۴۰ هجری بر اثر ورود سیل به مسجد الحرام و تخریب آن از نو باسازی گردید. این ساختمان استحکام وقدرتمندی کامل دارد، بطوری که تاکنون تا دوران ما، به همان شکل کنونی پابرجا و استوار ماندهاست.
ارکان کعبه
رکن حجر الاسود : سنگ سیاه آسمانی است.
به اعتقاد مسلمانان هنگام بناء کعبه توسط آدم این سنگ را ملائکة از بهشت آوردند وآدم آن را در گوشهای از خانه نصب کردند.
پس از بازسازی خانه (کعبه) توسط قریش این سنگ به دست محمد قبل از درب کعبه در رکن حجر اسود نصب گردیده ومحل شروع طواف حجاج میباشد.
رکن العراقی .
رکن الشامی .
رکن الیمانی : قبل از رکن حجر اسود قرار دارد.در اعتقاد مسلمانان (به ویژه شیعیان)محلی است که به اذن خدا شکافته شد تا فاطمه بنت اسد از آن داخل کعبه شود تا علی داخل کعبه متولد شود.
مشخصات کعبه
طول ضلع در کعبه؛ یعنی از رکن حجر اسود تا رکن عراقی ۱۱/۶۸ متر.
طول رکن عراقی تا شامی، طرفی که حجراسماعیل در آن قرار دارد: ۹/۹۰ متر.
طول رکن شامی تا رکن یمانی ۱۲/۰۴ متر.
طول رکن یمانی تا رکن اسود ۱۰/۱۸ متر.(۱)
ارتفاع کعبه ۱۵ متر است.
سنگ بنای کعبه
درب کعبه
شناسایی ارکان کعبه
برای مطاف حدی وجود ندارد و تا هر جای مسجد الحرام که طواف در آن طواف کعبه صدق کند ، طواف مجزی است ، ولی مستحب است که اگر اضطرار و ازدحام نباشد فی ما بین کعبه و مقام ابراهیم انجام دهند .
حجرالاسود
استلام و بوسیدن آن سفارش شده و در نقلها آمدهاست که محمد مقید به استلام و بوسیدن آن بودهاست.
گفتنی است حجرالاسود آغاز و پایان طواف بوده و برابر آن سنگ سیاهی روی زمین(تا انتهای مسجد) کشیده شدهاست. به علاوه، چراغی سبز رنگ بر دیوار مسجد برابر حجرالاسود نصب شده تا راهنمای طواف کنندگان باشد.
ملتزم
در روایتی آمدهاست که محمدصورت و دستهای خود را روی این قسمت از دیوار قرار میداد. همچنین، از محمد نقل شدهاست که گفت: ملتزم، محلی است که دعا در آنجا پذیرفته میشود و بندهای نیست که در آنجا خدا را بخواند و خداوند دعایش را اجابت نکند.(۱۱) یکی از کارهایی که در اینجا انجام میشود، آن است که بنده دست را بر دیوار این بخش گذاشته، و به گناهان خود اعتراف کند. امام صادق گفت:«فإنّ هذا مکانٌ لم یقرّعبدٌ لربّه بذنوبه ثمّ استغفرالله الاّ غَفَرالله له»؛ «هیچ بندهای در اینجا اعتراف به گناهانش نمیکند، و طلب استغفار نمینماید، جز آن که خداوند او را میبخشد.»(۱۲)
مستجار
این در محل ورود فاطمه بنت اسد برای تولد امام علی همین بخش از دیوار کعبه بودهاست. چنانکه در اثر آمدهاست علی ابن ابی طالب در کعبه تولد شدهاست.
این مکان نیز در اعتقاد مسلمانان از مکانهای استجابت دعا است ومحلی است که مردم به آنجا پناهنده میشوند به همین دلیل بدانجا مستجار گفته میشود.
شاذروان
حطیم
از مکانهای محترم در مسجدالحرام، در کنار کعبه، حطیم است و مردم در این قسمت برای دعا جمع میشوند و به یکدیگر فشار میآورند. این که آیا حطیم تنها همان محدوده کنار حجرالاسود و باب کعبه را شامل میشود یا وسعت بیشتری دارد، اختلاف است. در روایتی از امام صادق، تنها همین موضع را حطیم مینامند.(۱۴) چنان که شیخ صدوق نیز آوردهاست که حطیم فاصله میان در کعبه و حجرالاسود را گویند، جایی که خداوند توبه آدم را پذیرفت.(۱۵)
حجر اسماعیل
نقلهای تاریخی مورخین مسلمان، حکایت از آن دارد که اسماعیل در همین قسمت زندگی میکرد و خیمه گاه او در این سوی بودهاست. مادرش هاجر نیز با وی در همین جا میزیست و پس از مردن، در حجر دفن شد. از امام صادق نقل شدهاست که گفت:«الحِجرُ بَیتُ إِسمَاعِیلَ وَ فِیهِ قَبرُ هَاجَرَ وَ قَبرُ إِسمَاعِیلَ»؛(۱۶) «حجر، خانه اسماعیل و محل دفن هاجر و اسماعیل است.»
از آنجا که حجر اسماعیل داخل در مطاف است، میتواند نشانهای بر عظمت آن باشد. در برخی از روایات آمدهاست که پیامبران زیادی در اینجا مدفون شدهاند. در اصل، حجراسماعیل جزئی از کعبه به شمار میآید. هرگاه باران بر بام کعبه ببارد، از ناودان رحمت در این فضا میریزد.
گویا برای نخستین بار، منصورعباسی حجراسماعیل را با سنگهای سفید پوشانید. پس از آن در دوره مهدی و نیز هارون الرشید عباسی این سنگها تعویض و نو شد.
ناودان طلا
گویند آن را نخست حجاج بن یوسف ثقفی نهاد تا آب باران بر بام خانه جمع نشود. در روایت آمدهاست که دعا در زیر ناودان کعبه مستجاب است.
مقام ابراهیم
از دیگر نقاط مقدس مسجدالحرام، مقام ابراهیم است. این مقام، یکی از شعائر الهی خوانده میشود ودر قران آمدهاست:«وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهِیمَ مُصَلَّی»(بقره/۱۲۵)
بر طبق عقاید مسلمانان و متن «قرآن» یکی از بناکنندگان کعبه «ابراهیم» بوده که به کمک پسر ارشدش «اسماعیل» این کار را به انجام رسانیده است. «قرآن» همچنین حکایتی دارد مبنی بر بت شکنی ابراهیم در این مکان.
در «کتاب مقدس» بخش «عهد عتیق» (که تمام یهودیان و بخش اعظم مسیحیان به آن اعتقاد دارند) هیچ گونه اشاره ای به اینکه ابراهیم ساختمانی را با این توصیفات و برای خداوند بنا کرده باشد، وجود ندارد. بنا بر متن «کتاب مقدس» ابراهیم به دستور خداوند هاجر و اسماعیل را به فاران فرستاد(نام کوهی اطراف مکه)و همراه «سارا(ساره)» و «اسحاق»(پسر دومش) به زندگی ادامه داد.
طبق اعتقادات اسلام، این مکان مربوط به زمانی است که ابراهیم دیوارهای کعبه را بالا میبرد؛ آنگاه که دیوار بالا رفت، به حدی که دست بدان نمیرسید، سنگی آوردند و ابراهیم بر روی آن ایستاد و سنگها را از دست اسماعیل گرفت و دیوار کعبه را بالا برد. بر روی این سنگ، اثر پای ابراهیم مشخص است اما اثری از انگشتان او نیست.
این سنگ به شکل تقریبی مربع با طول و عرض ۴۰ سانتی متر و ارتفاع تقریبی ۵۰ سانتی متر است. رنگ آن، رنگی میانه زرد و قرمزی متمایل به سفید است. از زمان مهدی عباسی بدین سو، این سنگ با طلا پوشانده شد و در محفظهای قرار گرفت تا صدمهای نبیند.
در گذشته، بر روی این محل، بنایی بزرگ از آجر و سنگ و چوب بنا شده بود که اطراف آن را با آیات قرآن مزین کرده بودند. از آنجا که این قبه قسمتی از مسجد را به خود اختصاص داده و از فضای مطاف کاسته بود، به تدریج از انتقال آن به محلی دیگر در مسجد الحرام سخن به میان آمد.
گفتنی است بنا به برخی از اقوال، مقام ابراهیم تا فتح مکه به دیوار کعبه چسبیده بوده و پس از فتح، آخرین رسول الهی محمد(ص) آن را از دیوار درآورد و کنار کعبه، نزدیک در نصب کرد. زمانی که آیه «وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهیمَ مُصَلًّی» را گفت، دستور داد تا مقام را جایی که اکنون قرار گرفته انتقال دهند. (۱۸) حجاج بعد از طواف واجب، میبایست در پشت مقام ابراهیم، دو رکعت نماز طواف به جای آورند.
پرده کعبه
چاه زمزم
صفا و مروه
جبل النور و غارحرا
طبق اعتقادات مسلمانان و متن «قرآن»، محمد پیش از بعثت، در آنجا با خدا خلوت میکرد و نخستین آیههای قرآن (اِقرَأ باِسْمِ رَبّکَ اَلذَِی خَلَقَ) در آنجا بر وی نازل شد. پیامبر اسلام، چهل شبانه روز در داخل این غار به عبادت مشغول بود و بعد از این مدت، جبرئیل امین در ۲۷ ماه رجب بر وی نازل و او به فرمان خدا به پیامبری مبعوث گردید.
جبل ثور و غار ثور
اهمیت حج
حج نیز یکی از برنامههای مهم، ارزشمند و متعالی اسلام است.
خداوند در قرآن کریم میفرماید:« ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا" »؛ آل عمران، آیه 97
هرکس استطاعت دارد، واجب است که حج خانه خدا را به جا آورد.
امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمود:
خداوند حج بیت الله الحرام را بر شما واجب کرده است؛ همان خانهای که آن را قبله مردم قرار داده است و مردم همچون تشنهکامانی که به آبگاه میروند به سوی آن رو میکنند و همانند کبوتران به آن پناه میبرند. خداوند آن را مظهر تواضع مردم در برابر عظمتش و تسلیم آنان در برابر عزتش قرارداده است.
از امام صادق علیه السلام درباره اهمیت حج در جامعه اسلامی روایات فراوانی رسیده است:
« لایزال الدین قائما" ما قامت الکعبه»؛
تا زمانی که کعبه استوار و پابرجا باشد، دین پا برجا و افراشته است.
«اگر مردم حج خانه خدا را رها کنند عذاب بر آنها نازل میشود و به آنها مهلتی داده نمیشود.»
« اگر مردم حج خانه خدا را رها کنند بر امام (حاکم اسلامی ) لازم است که آنها را مجبور کند حج به جا آورند.»
«تاجران هیچ گونه عذری در تاخیر انداختن حج ندارند. اگر بازرگانای با امروز و فردا کردن نسبت به حج، حج به جا نیاورد و بمیرد، یکی از قوانین شریعت اسلام را ترک کرده است.»
ابان بن تغلب از حضرت صادق علیه السلام پرسید معنای این آیه چیست که:
:خداوند کعبه را برای قیام و پابرجایی مردم قرار داده است؟
فرمود: خداوند کعبه را برای دین و زندگی دنیا ی مردم قرار داده است.
مناسك مختصر حج
1 ـ كسانى كه از بيرون مكه ـ فاصله 16 فرسخ و بيش از آن ـ براى انجام اعمال حج به مكه مىروند بايد قبل از اعمال حج، «عُمره تَمتُّع» بجآورند.
2 ـ اعمال عمره تمتّع عبارتند از:
* احرام
* طواف
* نماز طواف
* سعى
* تقصير
*اعمال عُمره تَمَتُّع
اهالى مكّه و كسانى كه در فاصله كمتر از 16 فرسخ اطرافمكّهزندگىمىكنند، حجِّ اِفراد يا قِران انجام مىدهند كه با حجّ تمتّع تفاوت مختصرى دارد.
و كسانى كه در غير ايّام حج براى انجام عمره به مكّه مىروند بايد عمره مُفرده بجا آورند و اعمال آن عبارتند از:
* احرام
* طواف
* نماز طواف
* سعى
* تقصير
* طواف نساء
* نماز طواف نساء.
مكان احرام
احرام
كيفيّت احرام
آية الله اراكى: بنابر احتياط واجب جمله دوّم را نيز بگويند.
آية الله مكارم: احتياط واجب آن است كه جمله دوّم رانيز بگويند، امّا لبيك پنجم را نگويند. آية الله زنجانى: صورت تلبيه واجب چنين است: «لبّيك، اللّهم لبّيك، لبّيك لا شريك لك لبّيك، إنّ الحمد والنعمة لك والملك، لا شريك لك».الحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالمُلْك لا شريك لك لَبَّيك» بانوان، مىتوانند در حال احرام، لباس دوخته به تن داشته باشند، پس بيرون آوردن لباسهاى دوخته و پوشيدن دو تكه پارچه ندوخته بر آنان واجب نيست. بانوان نيز به قصد احرام عمره تمتّع، لبيكها را مىگويند.
برخى از مستحبات احرام
1 ـ پس از گفتن مقدار واجب تلبيه، مستحب است بگويد:
«لَبَّيْكَ ذَا الْمَعارجِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ داعياً اِلى دارِالسَّلامِ لَبَّيكَ، لَبَّيْكَ غَفّارَ الذُّنُوْبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ أهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَاالجَلالِ وَالاْكرامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تُبْدِىءُ وَالْمَعادُ إلَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تَسْتَغْني و يُفْتَقَرُ إلَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ مَرْهُوْباً وَ مَرْغُوباً إلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ إلهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا النَّعْماءِ وَالْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَمِيلِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يا كَرِيْمُ لَبَّيْكَ».
*«قطع تلبيه»
كسى كه براى عمره تمتّع محرم شده است، وقتى كه خانههاى مكّه پيدا شد بنابر احتياط واجب، تلبيه را قطع كرده و نبايد لبيك بگويد.
انسان، پس از پوشيدن لباس احرام و نيّت و گفتن لبّيك محرم مىشود و در مدت احرام، بايد از كارهايى كه بر محرم حرام است، بپرهيزد، مجموع كارهاىحرام بيست و چهار تاست كه چهار تاى آن، فقط بر مردان حرام است و دو تاى آن بر بانوان و بقيه آنها بر مردان و زنان مُحرم حرام است. * محرمات مشترك بين زن و مرد
محرّمات احرام
2 ـ آميزش و هرگونه استفاده شهوانى ديگر.
3 ـ عقد كردن ـ خواندن عقد ازدواج يا شاهد بودن بر عقد.
4 ـ استمنا; يعنى كارى كند كه از خودش منى بيرون آيد.
5 ـ استعمال عطريات، مانندِ زدن عطر به بدن يا لباس يا بوييدن آن.
6 ـ سرمه كشيدن.
7 ـ نگاه كردن به آينه.
8 ـ فسوق (دروغگفتن، فحشدادن و فخر فروشى) 9 ـ جِدال; يعنى گفتنِ «لا واللّه»، يا «بلى واللّه».
10 ـ كشتن جانورانى كه در بدن ساكن مىشوند; مانند شپش.
11 ـ انگشتر به دست كردن براى زينت و حنا بستن.
12 ـ روغن ماليدن به بدن، هر چند بوى خوش نداشته باشد.
14 ـ بيرون آوردن خون از بدن.
15 ـ ناخن گرفتن.
16 ـ كندن دندان يا كشيدن آن; هر چند خون نيايد.
17 ـ كندن يا قطع كردن درخت يا گياهى كه در محدوده حرم(1) روييده باشد.
18 ـ سلاح به همراه داشتن.
[ 1 ـ شهر مكه و اطراف آن تا حدود معينى كه مشخص شده است، حرم نام دارد و داراى احكام خاصى است. ]
آنچه فقط بر مردان مُحرم حرام است:
2 ـ پوشيدن چيزى كه تمام روى پا را بگيرد; مثل كفش يا جوراب.
3 ـ پوشاندن سر.
4 ـ سايه قرار دادن بالاى سر ـ در حال پيمودن مسافتبين دو منزل مثلا از مسجد شجره تا مكّه.
آنچه فقط بر زنان محرم حرام است
2 ـ پوشاندنصورتخود بانقاب و روبند و امثال آن.
برخى از محرّمات احرام در غير حال احرام نيز حرام است ولى در آن حال گناهى است بزرگتر و گاهى كفّاره دارد و برخى از آنها به طور معمول اتّفاق نمىافتد.
طواف
احكام طواف
2 ـ خانه كعبه، در حال طواف بايد در طرف چپ طواف كننده باشد، بنابراين اگر در حال حركت، رو به كعبه باشد، يا عقب عقب برود، صحيح نيست.
[1 ـ حجرالاسود سنگى است بيضى شكل و سياه رنگ كه در گوشه شرقى ديوار كعبه، با ارتفاع 5/1 متر از سطع زمين مسجدالحرام نصب شده است.
(2)2 ـ هماكنون از مقابل حجرالاسود تا آخر صحن مسجدالحرام خط سياهى كشيده شده است كه افراد مىتوانند هنگام رسيدن به همان خط، طواف را آغاز و به همانجا ختم كنند.]
3 ـ طواف كننده بايد به دور حِجر اسماعيل(1) هم بگردد; يعنى به هنگام طواف، داخل حِجْر نرود.
4 ـ طواف كننده بايد با طهارت طواف كند; يعنى با وضو باشد و غسلى بر عهده او نباشد و نيز بدن و لباس وى پاك باشد، همانگونه كه نماز مىخواند.
[ 1 ـ حجر اسماعيل، فضايى است بين كعبه و ديوارى نيمدايره به عرض حدود 10 متر كه از زاويه شمالى تا زاويه غربى كعبه امتداد دارد، هرگاه باران بر بام كعبه ببارد از ناودان رحمت در اين فضا مىريزد، اينجا مدفن حضرت اسماعيل(عليه السلام) و مادرش هاجر و پيامبران بسيارى مىباشد. ]
برخى از مستحبات طواف
«ألَّلهُمَّ اِنّي أسْألُكَ بِاسْمِكَ الَّذي يُمْشى بِهِ عَلى طلَلِ الماء كَما يُمْشى بِهِ عَلى جُدَدِ الاَْرْضِ وَأسْألُكَ بِاسْمِكَ الّذِي يَهْتَزُّ لَهُ عَرْشُكَ وَأسْألُكَبِاسْمِكَالَّذِي تَهْتَزُّ لَهُ اَقْدامُ مَلائِكَتِكَ وَأسْألُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعاكَ بِهِ مُوْسى مِنْ جانِبِ الّطُورِ فاسْتَجَبْتَ لَهُ وألْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ وَ أسْألُكَ بِاسْمِكَ الذَّي غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّد(صلى الله عليه وآله) ماتَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ ما تَأخَّرَ وأتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ». سپس حاجت خود را بطلبد.
و نيز مستحب است در حال طواف بگويد:
«ألَّلهُمَّ إنَّي إلَيْكَ فَقِيرٌ و إنِّي خائِفٌ مُسْتَجِيرٌ فَلا تُغَيِّرْ جِسْمِي ولاتُبَدِّلْ اسْمِي».
وصلوات بر محمد(صلى الله عليه وآله) وآل محمد(صلى الله عليه وآله) بفرستد بخصوص وقتى كه به در خانه كعبه مىرسد، و بخواند اين دعرا:
«سائِلُكَ فَقِيرُكَ مِسْكِينُكَ بِبابِكَ، فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ، ألَّلهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَالْحَرَمُ حَرَمُكَ وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ وَ هذا مَقامُ الْعائِذِبِكَ الْمُسْتَجِيرِ بِكَ مِنَ النَّارِ فَأعْتِقْنِى وَ وَالِدَيَّ وَأهْلِي وَ وُلْدي وَإخْوانِيَ الْمُوْمِنِينَ مِنَ النَّارِ يا جَوادُ يا كَريمُ». و وقتى كه به حجر اسماعيل رسيد رو به ناودان، سر را بلند كند و بگويد:
«ألَّلهُمَّ أدْخِلْنِي الْجَنَّةَ و أجِرْنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ وَ عافِنِي مِنَ الْسُّقْمِ وَأوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاْنْسِ وَ شَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ».
و چون از حجر بگذرد و به پشت كعبه برسد بگويد:
«ياذَا الْمَنِّ وَالطَّوْلِ ياذَا الْجُوْدِ وَالْكَرَمِ إنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضاعِفْهُ لِي وَ تَقَبَّلْهُ مِنِّي إنَّكَ أنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ».
چونبه ركن يمانىبرسد دستبهدعابردارد و بگويد:
«يااَللهُ ياوَلِيَّ الْعافِيَةِ و خَالِقَ الْعافِيَةِ ورَازِقَ الْعافِيَةِ وَالْمُنْعِمُ بِالْعافِيَةِ وَالْمَنّانُ بِالْعافِيَةِ والمُتَفَضِّلُ بِالْعافِيَةِ عَلَيَّ وَ عَلى جَمِيع خَلْقِكَ يارَحْمنَ الدُّنْيا وَالآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُما صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَارزقْنَا الْعافِيَةَ وَ تَمامَ الْعافِيَةِ وَ شُكْرَ الْعافِيَةِ في الدُّنْيا وَالآخِرَةِ يا أرْحَمَ الرَّاحِمينَ».
پس سر را به جانب كعبه بلند كند و بگويد:
«اَلْحَمْدُللهِ الَّذِي شَرَّفَكِ وَ عَظَّمَكِ وَالْحَمْدُللهِ الْذَّي بَعثَ مُحَمَّداً نَبِيّاً وَ جَعَلَ عَليّاً اِماماً أللَّهُمَّ اهْدِ لَهُ خِيارَ خَلْقِكَ وَ جَنِّبْهُ شِرارَ خَلْقِكَ».
وچون ميان ركن يماني و حجرالأسود برسد بگويد:
«رَبَّنا آتِنا فِي الْدُّنيا حَسَنَةً وَ فِي الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النَّارِ».
نماز طواف
2 ـ نماز طواف بايد در مسجدالحرام و نزد مقام ابراهيم(1) خوانده شود و احتياط واجب آن است كه پشت مقام بجا آورد، به طورى كه سنگى كه مقام است بين او و خانه كعبه واقع شود. و بهتر است هر چه مىتواند نزديكتر بايستد (نه [ 1 ـ مقام ابراهيم سنگى است كه حضرت ابراهيم(عليه السلام)هنگام بناى كعبه، يا دعوت مردم به زيارت خانه كعبه بر آن ايستادهاند و جاى پاى ايشان بر آن نقش بسته و اكنون در يك محفظه بلورين در يك ضريح كوچك، در مسجدالحرام با فاصله حدود 13 متر از كعبه نگهدارى مىشود. ]
به طورى كه مزاحم ديگران باشد) و اگر به واسطه زيادى جمعيت نمىتواند پشت مقام نماز بخواند، در يكى از دو طرف آن، نزديك مقام بجا آورد.
مستحب است پس از نماز طواف، حمد و ثناى الهى را به جا آورده و صلوات بر محمد و آلمحمد(صلى الله عليه وآله) بفرستد و از خداوند عالم طلب قبول نمايد و بگويد:
«اَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي وَلاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي، الْحَمْدُللهِ بِمَحامِدِهِ كُلِّها عَلى نَعْمآئِهِ كُلِّها حَتّى يَنْتَهِيَ الْحَمْدُ إلى ما يُحِبُّ وَ يَرْضى، ألَّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد والِ مُحمَّد وَ تَقَبَّلْ مِنِّي وَطَهِّرْ قَلْبِي وَزَكِّ عَمَلِي».
سعى بين صفا و مروه
1 ـ سعى، بايد از صفا آغاز و به مروه ختم شود.
2 ـ پيمودنفاصلهصفا تا مروه يكمرتبه و برگشتن از مروهبهصفا مرتبه دوم به حساب مىآيد، بنابراين هفت شَوطِ سعى، بر مروه به پايان مىرسد.
3 ـ نشستن و استراحت كردن و رفع خستگى بر سعى و تقصير صفا و مروه و بين آن، جايز است و اگر در بين سعى باشد، بايد از همانجا كه سعى را قطع كرده ادامه دهد.
4 ـ سعى بين صفا و مروه، لازم نيست با وضو و طهارت انجام شود، گرچه احتياط مستحب است.
5 ـ سعى در طبقه دوّم اشكال دارد، چون بالاتر از كوه است.
مستحبات
سپس با آرامى دل و بدن، بالاى صفا رفته و به خانه كعبه نظر كند و به ركنى كه حجرالأسود در آن است رو نمايد و حمد و ثناى إلهى را بجا آورد و نعمتهاى إلهى را بخاطر بياورد، آنگاه اين أذكار را بگويد:
«اللهُ اكْبَرُ» هفت مرتبه.
«اَلحَمْدُللهِ» هفت مرتبه.
«لا اِلهَ اِلاّ اللهُ» هفت مرتبه.
«لا إلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لاشَرِيْكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَيُميتُ وَ هُوَ حَىٌّ لايَمُوْتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْء قَدِيْرٌ» سه مرتبه.
پس صلوات بر محمد و آل محمد(صلى الله عليه وآله) بفرستد.
سپس بگويد
«اَلحَمْدُللهِ» صد مرتبه.
«سُبحانَ اللهِ» صد مرتبه.
و هنگام سعى مستحب است در قسمتى از فاصله صفا و مروه كه اكنون با خط و چراغ سبز رنگ مشخص شده «هَروَلَه» كند يعنى مانند شتر تند رود و از آنجا تا به مروه نيز ميانه (نه تند و نه كند) رود و در وقت برگشتن نيز به همان ترتيب برگردد و از براى زنها هروله نيست.
آنگاه كه از صفا مىآيد وقتى به محل هروله رسيد بگويد:
«بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، وَاللهُ أكْبَرُ، وَ صَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّد وَأهْلِ بَيْتِهِ، أللَّهُمَّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّك أنْتَ الاْعَزُّ الاْجَلُّ الأكْرَمُ، وَاهْدِنِي لِلَّتِي هِيَ أقْوَمُ أللَّهُمَّ إنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ، فَضاعِفْهُ لِي وَ تَقَبَّلْهُ مِنِّي، أللَّهُمَّ لَك سَعْيي، وَبِكَ حَوْلِي وَ قُوَّتِي تَقَبَّلْ مِنِّي عَمَلِي يا مَنْ يَقْبَلُ عَمَلَ الْمُتَّقِينَ».
و همين كه از محل هَروَله گذشت بگويد:
«ياذَا الْمَنِّ وَالْفَضْلِ وَالْكَرَمِ وَالْنَّعْماءِ والجُوْدِ اِغْفِرْ لِي ذنُوْبِي، إنَّهُ لايَغْفِرُ الْذُّنُوبَ إلاّ أنْتَ».
و هنگامى كه بر مروه رسيد ]چنانچه ممكن است [آنچه را كه در صفا گفته شد بجا آورد و بخواند دعاهاى آنجا را به ترتيبى كه بيان شد.
و پس از آن بگويد «أللَّهُمَّ يا مَنْ أمَرَ بِالْعَفْوِ يا مَنْ يُحِبُّ الْعَفْوَ يا مَنْ يُعْطِي عَلَى الْعَفْوِ، يامَنْ يَعْفُو عَلَى الْعَفْوِ يا رَبَّ الْعَفْوِ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ».
و مستحب است در گريه كردن كوشش كند و خود را به گريه وادارد و در حال سعى دعا بسيار كند و بخواند اين دعا را:
«أللَّهُمَّ إنِّي أسْألُكَ حُسْنَ الْظَّنِّ بِك عَلى كُلِّ حال وَصِدْقَ النِّيَّةِ في التَّوَكُّلِ عَلَيْكَ».
تقصير
2 ـ بعد از آنكه شخص محرم تقصير كرد هر چه به واسطه احرام بر او حرام شده بود حلال مىشود و مىتواند لباس احرام را از تن بيرون آورد.
3 ـ پس از انجام عمره تمتّع، حاجيان در مكه مىمانند تا وقتى كه بار ديگر براى حج محرم شوند و به عرفات بروند. امروزه به جهت كثرت جمعيت و شلوغى راه كه احتمال نرسيدن به موقع به عرفات مىباشد، روز هشتم محرم مىشوند و شب عرفه به عرفات مىروند، هر چند اگر روز نهم مُحرم شوند و بروند و ظهر روز نهم در عرفات باشند مانع ندارد.
احرام
1 ـ كيفيّت احرام حج، مانند احرام عمره است، با اينتفاوت كه درآنجابهنيت «عمره تمتّع» محرم مىشد و اكنون به نيّت «حج تمتع» محرم مىشود.
2 ـ زمان احرام حج، بعد از اعمال عمره تمتّع است تا وقتى كه بتواند به وقوف در عرفات ـ ظهر روز نهم ذىحجه ـ برسد.
3 ـ مكان احرام حج، شهر مكّه است، گرچه مستحب است در حجر اسماعيل يا نزد اعمال حج تمتّع (احرام ـ وقوف) مقامابراهيم محرم شود. 4 ـ تمام اعمال حج از احرام تا رمى جمرات از عبادات است و مانند نماز و ساير عبادات بايد به قصد قربت و اطاعت امر خداوند انجام شود.
5 ـ وقتىكه انسان براى اعمال حج محرم شد تمام كارهايىكهدراحرامعمرهحرامبود،براو حرام مىشود.
6 ـ آنچه در احرام عمره مستحب است در احرام حج نيز مستحب است.
وقوف در عرفات
2 ـ در عرفات، كار ديگرى بجز بودنِ در آنجا واجب نيست، ولى مستحبات بسيارى دارد و از بهترين مكانها براى استجابت دعاست و بهترين دعاها در آن روز دعاى معروف اباعبدالله الحسين(عليه السلام) و امام زينالعابدين(عليه السلام)است.
[(1)1 ـ چون دعاهاى وقوف در عرفات بسيار زياد است از آوردن آنها در اين نوشته مختصر پرهيز شد، علاقمندان مىتوانند به كتابهاى دعا يا مناسك مراجعه كنند.]
وقوف در مَشعر الحرام بعد از مغربِ روز نهم ذى حجّه حاجيان از عرفات خارج مىشوند و براى انجام عملى ديگر از اعمال حج به طرف مشعرالحرام حركت مىكنند.
1 ـ وقتى كه حاجيان به مشعرالحرام رسيدند بنابر احتياط واجب بايد شب عيد قربان را تا اذان صبح براى اطاعت امر الهى در مشعر بمانند و از اذان صبح تا طلوع آفتاب را به نيّت وقوف در [(1)1 ـ مشعرالحرام: وادى طويلى است ميان عرفات و مِنا و به آن «مُزدَلفه» هم گفته مىشود.]
2 ـ در مشعر، بجز ماندن در آنجا كار ديگرى واجب نيست گر چه مستحبّات بسيارى دارد و از جمله آنها، گفتن ذكر خداوند(1) و جمعآورى سنگريزه براى رمىجمرات است.
و نيز مستحب است اين دعا را بخواند:
«اَلَّلهُمَّ هذِهِ جُمَعُ، اَلَّلهُمَّ إنِّي أسْألُكَ أنْ تَجْمَعَ لِي فِيها جَوامِعَ الْخَيْرِ، اَلَّلهُمَّ لاتُؤْيِسْنِيْ مِنَ الْخَيْرِ الَّذِيْ سَألْتُكَ أنْ تَجْمَعَهُ لِي في قَلْبِي وَأطْلُبُ [ 1 ـ آية الله گلپايگانى، آية الله صافى: احتياط آن است كه در مشعر ذكر خدا را ترك نكند، هر چند مختصر و كم باشد. ]
إلَيْكَ أنْ تُعَرِّفَنِي ماعَرَّفْتَ أوْلِياءَكَ فِي مَنْزِلِي هذا و أنْ تَقِيَنِي جَوامِعَ الشَرِّ».
و پس از نماز صبح اين دعا را بخواند:
«اَلَّلهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَالنَّارِ وَأوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ وَادْرَأ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ، اَلَّلهُمَّ أنْتَ خَيْرُ مَطْلُوب إلَيْهِ وَ خَيْرُ مَدْعُوٍّ وَ خَيْرُ مَسْؤول وَ لِكُلِّ وافِد جائِزَةٌ فَاجْعَلْ جائِزَتِي فِي مَوْطِنِي هذا أنْ تُقِيْلَنِي عَثْرَتِي وَ تَقْبَلَ مَعْذِرَتِي وَ أنْ تُجاوِزَ عَنْ خَطِيْئَتِي ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوى مِنَ الدُّنيزادِي».
رَمى جَمره عَقَبه
اعمال روز عيد در مِنا عبارت است از:
* رَمى جَمَره عَقَبه
* قربانى
* تراشيدن سر يا تقصير
2 ـ در منا، سه ستون سنگى وجود دارد كه اوّلين اعمال روز عيد قربان در مِنا
[1 ـ مِنا: سرزمينى است واقع بين دو رشته كوه و حدّفاصل بين مشعرالحرام و مكّه.
(2)2 ـ رمى: تير انداختن، سنگ انداختن.]
ستون،«جمرهاُولى» ودومينآنها، «جمرهوُسطى» و سوّمىرا «جمره عُقبى يا عَقَبه» مىنامند، اوّلين كار واجب در روز عيد قربان، زدن هفت عدد ريگ به جمره عقبه است.
3 ـ هفت عدد ريگ بايد به ستون بخورد، ولى لازم نيست، پشت سر هم باشد، بنابراين اگر دو عدد به ستون بخورد و سومى نخورد و چهارمى بخورد، تنها سه عددى كه به ستون خورده به حساب مىآيد، و اگر شك كند هفت عدد خورده يا نه، بايد به قدرى بزند تا يقين كند هفت عدد به جمره خورده است.
4 ـ سنگريزههايى كه براى رمى استفاده مىشود، بايد اينگونه باشد:
* زياد بزرگ يا ريز نباشد، به اندازهاى باشد كه به آن، ريگ بگويند.
* از منطقه حرم باشد، مثلا مشعرالحرام، منا يا شهر مكّه.
* خودش، يا ديگرى، بيش از اين براى رمى از آن استفاده نكرده باشد.
* مباح باشد، (غصبى نباشد).
*قربانى
1 ـ پس از سنگ زدن به جمره عقبه، حجاج براى انجام يكى ديگر از واجبات حج، به قربانگاه رفته و يك شتر، يا گاو، يا گوسفند قربانى مىكنند.
2 ـ لازم نيست خود انسان به قربانگاه برود، بلكه مىتواند به ديگرى نيابت بدهد تا از طرف او حيوانى را ذبح كند.
مستحبات قربانى
2 ـ اگر قربانى، گاو يا شتر است، ماده باشد و اگر گوسفند است نر باشد.
3 ـ خودش قربانىرابكشد، واگر نتواند بكشد، دست خود را بالاى دست كسى كه ذبح مىكند بگذارد.
4 ـ در هنگام ذبح يا نحر اين دعا را بخواند:
«وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَالاَْرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ ما أنَا مِنَ المُشْرِكِينَ إنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِين لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ اُمِرْتُ وَأنا مِنَ المُسْلِمِيْنَ، اَلَّلهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ بِسْمِاللهِ وَاللهُ أكْبَرُ، اَلَّلهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي».
حلق(1) يا تقصير 1 ـ پس از قربانى، حاجى بايد سر را بتراشد، يا مقدارى از ناخن يا موى خود را بچيند.
2 ـ با انجام اين عمل، تمام محرمات احرام بر او حلال مىشود، بجز حرام بودن زنومرد بر يكديگر و استفاده از بوى خوش، كه آنها هم با انجام بقيه اعمال حلال خواهد شد. بنابراين، پس از تراشيدن [ 1 ـ حلق، تراشيدن سر. ]
سر يا تقصير، مردان محرم مىتوانند لباس احرام را بيرون آورده و لباس معمولى خود را بپوشند.
3 ـ كسانى كه سال اوّل حج آنهاست بنابر احتياط واجب(1) بايد سر بتراشند و تقصير كفايت نمىكند، ولى افرادى كه بار اوّل آنها نيست، مىتوانند تقصير كنند يا سر بتراشند.
4 ـ بانوان بايد تقصير كنند.
5 ـ محل حَلق يا تقصير، مِنا است.
مستحب است هنگام حلق اين دعا را بخواند:
«أللَّهُمَّ أعْطِني بِكُلِّ شَعْرَة نُوراً يَوْمَ الْقِيامَةِ».
[ 1 ـ آيات عظام، خامنهاى، بهجت، تبريزى، فاضل، بنابر احتياط مستحب. آيتا... زنجانى: كسى كه حَجَّة الاسلام خود را بجا مىآورد بايد سر بتراشد هر چند سفر اوّل حج او نباشد. ]
پس از انجام اعمال مِنا در روز عيد قربان، حاجى بايد براى انجام پنج عمل از اعمال حج به مكّه برگردد، ولى مىتواند در مِنا بماند براى بقيه اعمالى كه در مِنا شبهاى يازدهم و دوازدهم و روزهاى يازدهم و دوازدهم انجام مىشود و بعد از ظهر روز دوازدهم به مكّه بيايد. چون وقت انجام اين اعمال تا پايان ماه ذىحجّه است.
اعمال مكّه عبارتند از
* طواف حج
* نماز طواف حج
* سعى بين صفا و مروه
* طواف نساء(1)
* نماز طواف نساء
اعمال مكه
1 ـ نساء به معنى زنان است و اين طواف يكى از اعمال حج است و به سبب آن، زن بر مرد و مرد بر زن حلال مىشود.
1 ـ كيفيت طواف و نماز و سعى در اعمال حج، همانگونه است كه در اعمال عمره گذشت و تنها در نيّت با هم تفاوت دارد.
2 ـ طواف نساء و نماز آن، اختصاص به مردان ندارد، بلكه بر تمام كسانى كه حج به جا می آورند، واجب است.
3 ـ پس از انجام طواف حج و نماز آن و سعى، بوى خوش هم حلال مىشود، و بعد از انجام طواف نساء و نماز آن، زن بر مرد و مرد بر زن كه به واسطه احرام، حرام شده بود، حلال مىشود.
[ 1 ـ عمره مفرده كه جداى از حج است نيز طواف نساء دارد. ]
بيْتوته در مِنا 1 ـ يكى ديگر از واجبات حج، بيتوته (ماندن در شب) به منا است.
1 ـ تمام حجاج; چه آنها كه براى اعمال بعد از مِنا به مكه رفتهاند وچه آنها كه به مكه نرفتهاند و در مِنا ماندهاند، بايد شب يازدهم ذىحجه و شب دوازدهم، از اوّل تا نصف شب(1)، با قصد قربتْ و به عنوان يكى از اعمال حج، در منا باشند، بنابراين، آنها كه به مكه رفتهاند، بايد قبل از غروب به منا برگردند.
بيْتوته در مِنا ـ رَمْى جمرات
رمى جمرات سه گانه 1 ـ در روز يازدهم و دوازدهم ذىحجّه، حجّاج بايد به هر يك از سه ستون هفت عدد سنگ بزنند.
2 ـ وقت رمى، از طلوع آفتاب تا غروب است، چه در روز عيد يا در روزهاى يازدهم و دوازدهم.
3 ـ كيفيّت رمى، همانگونه است كه در رمى جمره عقبه، گفته شد.
4 ـ ترتيب رمى، ابتدا بايد به جمره اولى سنگ بزند و سپس به وُسطى و بعد از آن به جمره عقبه.
5 ـ در روز دوازدهم ذى حجّه، بعد از ظهر، حجاج مىتوانند از منا خارج شوند.
پس از بازگشت از منا كسانى كه در ايام گذشته، اعمال مكه را بجا نياوردهاند، بايد تا پايان ذىالحجه، اين اعمال را بجا آورند، و هر چه زودتر انجام دهند، بهتر است.
برخى از مستحبات مكه
2 ـ خواندن يك دور قرآن.
3 ـ خوردن از آب زمزم و خواندن دعاى آن
4 ـ نگاه به كعبه.
5 ـ در هر شبانه روز ده مرتبه طواف كردن; در اول شب سه طواف، و در آخر شب سه طواف، و پس از اذان صبح دو طواف، و بعد ازظهر دو طواف.
6 ـ هنگام توقف در مكه به تعداد سيصد و شصت مرتبه طواف كند و اگر اين مقدار نشد پنجاه و دو مرتبه و اگر آن هم ممكن نشد هر مقدارى كه بتواند.
طواف مُستحب
ساير مُستحبّات مكّه
3 ـ نماز طواف مستحب، لازم نيست نزد مقام ابراهيم خوانده شود، بلكه در هر جاى مسجدالحرام جايز است، بخصوص در موقع ازدحام، مناسب است مراعات ديگران را بنمايند.
طواف وِداع
2 ـ طواف وداع نيز هفت شوط است و انجام نماز آن هم مستحب است.
3 ـ مستحب است كه از خداوند متعال توفيق مراجعت را بطلبد.
پىنوشتها
۱- الکعبة المعظمه و الحرمان الشریفان، ص ۱۰۴.
۲- اصول کافی، ج۴، ص ۴۰۸.
۳- همان .
۴- همان، ص ۴۰۹.
۵- همان.
۶- کافی، ج۴، ص ۱۸۴.
۷- همان، ص ۱۹۰.
۸- الحج و العمرة فی الکتاب و السنه، ص ۱۰۲.
۹- کافی، ج۴، ص ۴۰۴/ التهذیب، ج۵، ص۱۰۳.
۱۰- شرح این واقعه با عنوان«فتنه قرامطه در مکه» در فصلنامه«میقات حج» شماره پنجم به قلم آقای یعقوب جعفری چاپ شدهاست.
۱۱- الفردوس، ج۴، ص۹۴/ الحج و العمرة فی الکتاب و السنه، ص ۱۰۹.
۱۲- کافی، ج۴، ص ۴۱۰.
۱۳- جواهر، ج۱۹، صص ۳۵۳-۳۵۶.
۱۴- علل الشرایع، ص۴۰۰ کافی، ج۴، ص۱۹۴.
۱۵- من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص ۲۰۹.
۱۶- کافی، ج۴، ص۲۱۰.
۱۷- درباره حجر اسماعیل بنگرید به مقالهای با همین عنوان از محمدامین پورامینی در فصلنامه«میقات حج»، ش ۸، صص۱۱۶-۱۰۲ و ش۹، صص۱۳۰-۱۰۷.
۱۸- التاریخ القویم، ج۴، ص ۴۳.
۱۹- کافی، ج۶،ص۳۸۶.
۲۰- المحاسن، ج۲، ص ۳۹۹، ش ۲۳۹۴.
حج چيست؟ حاجي كيست؟ http://www.amirkabir.net
فلسفه قربانی در حج چیست؟ http://aftab.ir
مناسك زائر http://www.sababook.ir
کعبه http://fa.wikipedia.org
تاریخ كعبه و مسجدالحرام http://www.aviny.com
اهمیت حج http://daneshnameh.roshd.ir
تاريخچه کعبه از حضرت آدم تا سال 2012! http://ebrahimkhalil.parsiblog.com
انواع حج http://www.noormags.com
حج در قرآن و روایات http://hadj.ir
حج http://fa.wikipedia.org
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}